علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

من و پدر و پسر

کارای جدید

توی مدت مسافرت یه سری کار جدید یاد گرفتی کوچولوی من به شرح زیز: اول اینکه وقتی بهت میگیم سرتو بچسبون پیشونیتو میچسبونی به پیشونیمون دوم وقتی دستمونو جلوت میگیریم و میگیم دست دست روی دستمون میزنی سوم هم اینکه صداهای جدید در میاری و دد و بابا و ماما و آقا و ممم کلا  وقتی باهات صحبت میکنیم حسابی ابراز وجود میکنی پانوشت: از دیروز 30/6/92 بعد از دیدن دایی مهدی ذوق زده شدی و شروع کردی به دست زدن نمیدونی چقدر دیدن این صحنه چسبید مامان جون چون یه مدته میخوام بهت دست زدن یاد بدم و واسه همین خیلی کیف کردم خیلی هم شیطون شدی وحسابی آتیش میسوزونی و کلا از زیر میز جمعت میکنم ...
31 شهريور 1392

من 7 ماهه شدم

عزیزم هفت ماهگیت با تاخیر مبارک گلم البته بردمت آتلیه و عکسات که آماده شد میذارم واست خیلی دوستت دارم شیرینم ...
28 شهريور 1392

اولین سفر

عزیزکم برای اولین سفرت رفتیم مشهد شما آقایی بودی واسه خودت گلم خیلی خوب بود و با شما مسافرت صفای دیگه ایی داشت و حسابی چسبید ان شاالله به پسرمم خوش گذشته باشه   حالا میریم به شرح سفر: تو حرم حسابی با زوار دوست میشدی و میخدیدی وقتی میخواستیم از حرم برگردیم اونقدر گریه میکردی که زوار و خدام میگفتن ماشاالله به حنجره شب شهادت امام جعفر صادق (ع) هم رفته بودیم حرم با بابابزرگ رفتین که عذا داری رو تماشا کنی وقتی برگشتی دیدم به پهنای صورت گریه کردی فدای اشکات بشم من اینم شما در کنار پنجره فولادی میخواستم ببرمت کنار پنجره فولادی قسمت مردونه ولی آقای خادم گفت از طرف زنونه بریم و من گفتم آقا پسرم میخواد بره زیارت خوب آقاست و ...
28 شهريور 1392

دندون

مونسم دندون سوم و چهارمت هم دراومد( دوتای بالایی) مبارک باشه عزیزم دندون پنجم و شیشمت هم  سر زده گلم خیلی عجله داری واسه دندون دار شدن هر کی میبینه اینهمه دندون تو دهنته هنگ میکنه فدات بشم کوچولوی نازم  ...
27 شهريور 1392
1